شبی پاییزی در سرزمین من
ستاره ها را به آرامی روشن می کند
نسیمی از درگاه وارد می شود
و غبار به رقص در می آید
چندیست گذر زمان حس نمی شود
ماه ها می گذرند وکمتر کسی از ما باقی مانده است
و آنانی که می شناختیم از میان ما رفته اند
آنان از میان ما رفته اند
تمام خنده هایشان
شکوه و جوانیشان
چنین رفاقتی هرگز فراموش نخواهد شد
خونی که با عشق تقدیس شده است
آنان باز خواهند گشت
تا در میان ما جوانه کنند
رفاقتی فراتر از کلمات
ساکت و خاکستری
از خون و درد آن روزها
آتشی در میانمان شعله بر خواهد کشید
رفاقتی که به نامش به پیش خواهیم رفت
برای تمام رفقایی که بر شمشیرهایشان افتادند
هدیه ای گرانقدر تا به یاد داشته باشیم
آنان باز خواهند گشت
تا در میان ما جوانه کنند
برداشتی از ترانه اثر <<שיר הרעות- להקת הנחל Hare'ut, the song of friendship