وان پر کردم و چشامو بستم اشوبم
غرق شدم عمق که نداشت الان ته اقیانوسم
سوسو شمع میگه به تاریکی محکومیم
ماهیا گریه کنان میگن به غرق شدن مجبوری
با دلفینا میپرم از این مژه های طغیانی
قطره اشکی که منم میوفتم از چشمای تو
مث بارون از ابریو آه لعنت به این فاصله ی طولانی
عروس دریایی من تو اسمون چه میکنی
میشه قلاب بندازی تو بشی صیاد منم ماهی
پرواز به عمق کهکشونا تو اسمون چه می بینی
داره بارون میگیره بگو چرا تو خوشحالی
نهنگا پشت ابرا غمگینن گریه میکنن
ادما اشکاشونو با بارون اشتباه میگیرن
سجاد نهاوندی