شب، تکه ای از وجود ما را زد و برد
پایان خوش ترانه ها را زد و برد
با نام طبیب زخم ها آمده بود
خندید به درد ما، دوا را زد و برد
صدا را زد و برد
شب تکه ای از وجود ما را زد و برد
پایان خوش ترانه ها را زد و برد
با نام طبیب زخم ها آمده بود
خندید به درد ما، دوا را زد و برد
صدا را زد و برد
سال از پی سال، شورِ شورش را كُشت
از هر كه ز پا نشست، پا را زد و برد
آزادی و عشق، تازه وارد بودند
چندی نگذشته، هر دو تا را زد و برد
صدا را زد و برد
با نام خدا گرفت نان را ز دهان
از سفره مسلمین خدا را زد و برد
شد بر سر دار هر که فریاد کشید
وز هر که دمی نزد
صدا را زد و برد