وقتی خورشید یخ ببنده، یعنی عمره شب بلنده
این طلوع بی بهونه، دل ِ ما پیش ِ تو بنده
اینجا رخصت ِ نفس نیست، اینجا کرکس تو قفس نیست
پیش ِ خودسوزی ِ طاووس، اشکای منُ تو بس نیست
باید از سایه ی ساطور، تا ستاره خون بباریم
باید این ثانیه ها رو، تو کتابا جا بذاریم
توی سینه مون یه کپّه، حرفای خط خطی مونده
کی میگه برای کوچه حرف ِ تازه ای نداریم؟
توی زخم ِ صورتت، رنگین کمون ِ غزله
از نگاه ِ سایه ها، تنفست مبتذله
بگو خورشیدم بمیره، توی شب آینه کوره
خود ندیدن التیام ِ، زخم ِ این قوم ِ صبوره
وقتی تو باور ِ آینه، خودتو مرده ببینی
واسه تاریکی ِ خونه، خودت آماده ترینی
روشنی وقتی قشنگه، که تو عاشقانه باشی
وقتی که خودت حریص ِ، حکم ِ تازیانه باشی
روشنی وقتی قشنگه، که تو عاشقانه باشی
وقتی که خودت حریص ِ، حکم ِ تازیانه باشی
روشنی وقتی قشنگه، که تو عاشقانه باشی
وقتی که خودت حریص ِ، حکم ِ تازیانه باشی