یکی یکی همه دارن
رو ترسشون پا میذارن
اهل جنوب، شمال یا کردستانن
از خود میخوان نام نیکی جا بذارن
میخوان خورد کنن، پودر کنن، بشکنن
ستونای بیت دیو واز جا بکنن
دیگه چیزی نمونده واسه از دست دادن
وقتی آب وخاک وناموسمونو قرض دادن
وقتی خاک وطن
زیر چکمه های دشمن تازیه هشت ساله اس
یکی یکی همه دارن رو ترسشون پا میذارن
از دین و ملا بیزارن
رو ترسشون پا میذارن
هم صدا هم نفس میشن
با هم کلید قفس میشن
اگه بدن عوض میشن
سرباز راه وطن میشن
یکی یکی همه دارن دست تو دست هم میذارن
تو دل هم میکارن بذر امید وبعد میبارن
اگه تا ده می خوابن، گروه دیگه تا ده بیدارن
عمرا اگه کم بیارن، رخت رزمو دربیارن
دیگه چیزی نمونده واسه از دست دادن
وقتی آب وخاک وناموسمونو قرض دادن
وقتی خاک وطن
زیر چکمه های دشمن تازیه هشت ساله اس
به جای اینکه دنبال یه راه بگردی که توی این بدبختی بتونی زندگی کنی
، به فکر یه راه باش که این بدبختی و
تمومش کنی، تا کی میخوای نون به نرخ روز خور باشی؟
دیگه چیزی نمونده واسه از دست دادن
وقتی آب وخاک وناموسمونو قرض دادن
وقتی خاک وطن
زیر چکمه های دشمن تازیه هشت ساله اس