من از اضطراب و شب و فاجعه من از التهاب و تب و حادثه
به رویای بکرت سفر می کنم به دنیای شعرت سفر می کنم
من از تلخی نفرت و کینه ها من از قحطی آب و آیینه ها
به دنیای مهرت سفر می کنم به دریای عشقت سفر می کنم
تو از اشتیاق لب و واژه ها من از اصطکاک سکوت و صدا
تو رویا شدی غرق رویا شدم تو دریا شدی دل به دریا زدم
سکوت شبانه منم، بلوغ ترانه تویی
گل بی نشانه منم، دل بی کرانه تویی
طلوع مرا در غروبم ببین بدم گفتنی نیست خوبم ببین
طلوع مرا در غروبم ببین بدم گفتنی نیست خوبم ببین
شب بی ستاره منم، طلوع دوباره تویی
منم فصل پایان عشق، شروع دوباره تویی، شروع دوباره تویی
تو از اشتیاق لب و واژه ها من از اصطکاک سکوت و صدا
تو رویا شدی غرق رویا شدم تو دریا شدی دل به دریا زدم
سراپا کویرم تو آبم بخوان من از واژه خالی کتابم بخوان
هزارو یک افسانه با من بخوان سرم را گرفته به دامن بخوان
سکوت شبانه منم، بلوغ ترانه تویی
تب تند خواهش منم، حریر نوازش تویی
شب بی ستاره منم، طلوع دوباره تویی
منم فصل پایان عشق، شروع دوباره تویی
شروع دوباره تویی